جدول جو
جدول جو

معنی عالی جاه - جستجوی لغت در جدول جو

عالی جاه
دارای مقام و مرتبۀ بلند، عالی مرتبه
تصویری از عالی جاه
تصویر عالی جاه
فرهنگ فارسی عمید
عالی جاه
والا گاه آنکه که مقامی بلند دارد عالی شان
تصویری از عالی جاه
تصویر عالی جاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عالی شان
تصویر عالی شان
دارای مقام و مرتبۀ بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالم جان
تصویر عالم جان
در فلسفه عالم ارواح
دنیا، این جهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی شاخ
تصویر عالی شاخ
شاخۀ بلند، ویژگی درختی که شاخه های بلند دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
عنوانی احترام آمیز در خطاب به کسانی که مقام و رتبۀ بلند دارند، آستانۀ بلند، آستان رفیع
فرهنگ فارسی عمید
(لَ مِ)
عالم ارواح، کنایه از دنیا و عالم سفلی، عناصر اربعه را نیز گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وی از همراهان امیر تیمور گورکانی بود که در جنگ امیر تیمور با توقتمش خان شرکت داشت. برادر او محمد آزاد نیز در این جنگ شرکت جست. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 410 و 464)
ابن حسام الدین اکبرآبادی هندی. مشهور به آرزو و ملقب به سراج الدین. شاعر ایرانی متوطن در هند. رجوع به علی آرزو شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
خواجه علی جان، وی از بزرگان خراسان بود. و در سال 928 هجری قمری از جانب امیرخان، با چند تن از بزرگان دیگر نزد طهماسب میرزا رفت. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 594 شود)
لغت نامه دهخدا
(جَ / جِ)
لقبی است احتراماً که وزیران و بزرگان را بدان خطاب کنند
لغت نامه دهخدا
شاخ بلند، دارای شاخه های دراز:
به که با این درخت عالی شاخ
نشود دست هر کسی گستاخ،
نظامی،
به درختی سطبر و عالی شاخ
سبز و پاکیزه و بلند و فراخ،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
مؤنث عالی جاه. عنوانی بزرگ داشت زنی را. از القاب و عناوین زنان. خطابی تفخیم آمیز زنان را
لغت نامه دهخدا
عالی شأن، عالی رتبت، عالی قدر، آنکه مرتبت بلند و مقام بالا دارد، از القاب احترام که اکثر در اول نوشته ها و نامه هایا در سرپاکتها نویسند، (ناظم الاطباء) :
اطهر اشرف شه آل حسین بن علی
آنکه عالی جاه او هر روز عالیتر سزد،
سوزنی،
پادشاه عالیجاه یک دو هفته آنجا به اسب تاختن و ... پرداخت، (حبیب السیر ج 3 ص 352)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
آستان رفیع و بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والا جاه
تصویر والا جاه
والا گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی رای
تصویر عالی رای
بلند رای بلند زاغ آن که دارای رایی ثاقب و صایب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی شاخ
تصویر عالی شاخ
دارای شاخه های بلند: درخت عالی شاخ
فرهنگ لغت هوشیار
والا جای والا گاه (استعمال قدیم) عالی شان. دارای مقام و مرتبه بلند، از عناوین شاه، والا جای والا گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی شاه
تصویر علی شاه
درشکه چی (به هنگام توهین به وی گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالم جان
تصویر عالم جان
جهان جانان جهان جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
((جِ))
آستانه بلند، آستان رفیع، عنوانی که هنگام خطاب افراد محترم به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
بزرگوار، والاگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
شالیزار، برنج زار
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع پنجک رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رودپی واقع در شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی